آخرین رویدادها

اخبار بین الملل

UP TOGGLE DOWN

مقابله پدافند هوایی سوریه با اهداف متخاصم در حومه دمشق

یک منبع نظامی سوری از مقابله سامانه‌های پدافند هوایی این کشور با اهداف متخاصم در...

رنگ عوض کردن مواضع مکرون در جنگ اوکراین

روزنامه تلگراف بررسی کرد که چرا رئیس‌جمهور فرانسه درخصوص مسائل مربوط به جنگ اوکراین به...

پنتاگون: نگرانی خود نسبت به روابط نیجر با ایران را به این کشور اعلام کردیم

وزارت دفاع آمریکا نسبت به روابط نیجر با ایران و روسیه ابراز نگرانی کرد.

اتحادیه اروپا تحریم شهرک نشینان اسرائیلی در کرانه باختری را تصویب کرد

اتحادیه اروپا تحریم شهرک نشینان افراطی که فلسطینیان در کرانه باختری را مورد خشونت قرار...

رومانی، بزرگترین پایگاه ناتو در اروپا را می‌سازد

رومانی یک پایگاه هوایی در ۱۳۰ کیلومتری مرز اوکراین را با هدف تقویت جناح شرقی...
پاپ «بی ترحم»

اولین و آخرین ترانه ای که سرودم سال 46-45 بود. دانشجوی سال دوم ادبیات و زبان انگلیسی بودم که ، برای دوست هم مدرسه ای ام در دبستان فرهنگ آبادان ، که حالا ، ستاره جوان موسیقی پاپ در تهران شده بود و در رستوران های برتر از رستوران های گروه بلک کتس و فرهاد ، می خواند آن را ساختم: ادموند ؛ که امروز هم در سال های هفتاد زندگی ستاره موسیقی پاپ آشوری است. درغربت البته. آن  سال ها ادموند گاه با «نارملا» ، پاپ خوان دیگر آشوری ، می خواند.که امروز اگر بود، در سال های پایانی هشتاد زندگی بود. «نارملا» از رادیو رضاییه آن هنگام‌، درخشیده و به تهران آمده بود و ادموند ، از آبادان که او هم آن جا درخشیده بود. و حالا آوازهای پاپ خوان های آن روز را در رستوران ها خوش می خواندند.

این نخستین ترانه اختصاصی خود ادموند بود ، که گمانم«پرویز مقصدی» آهنگ اش را ساخته بود و جای ترانه سراهای قدر می خواستند ، یک ترانه سرای جوان ، با نگاهی تازه آن را بسراید. آن چه را از آن ترانه یاد دارم ، مطلعی بود ، که تکرار می  شد و تکرار آن به دل می نشست و دهان به دهان می گشت: الهی روزی ، تو هم بسوزی.... در آتش جدایی ... . ترانه را صفحه پرکنی «بتهوون» به روی صفحه 45 دور ، به بازار داد.به بازار موسیقی پاپ آمد و برای صدایی جوان چون ادموند، فروش خوبی هم داشت.آن هنگام دوران تکتازی ویگن و منوچهر سخایی بود ، تا که «آرتوش» بیاید.

من باید شعر را به موسسه  بتهوون واگذار کنم ، اگر چه آن را هدیه به دوست دبستانی ام کرده بودم. موسسه بتهوون، در چهارراه پهلوی آن هنگام و ولی عصر امروز بود. امضا دادم و در کمال حیرت و ناباوری ام ، دویست تومان ، گرفتم. برای دانشجوی یک لاقبای ، آن هنگام پول خوبی بود. یک شام در همان رستوران رنگین کمان که ادموند می خواست بخواند ، بیست و پنج تومان بود. «ادموند»، در هیاهوی بازار غوغاسالار موسیقی پاپ آن هنگام ، نتوانست ، سری در میان سرها درآورد ، اما در موسیقی آشوری ماند و ستاره شد.موسیقی پاپ ایرانی، قربانی های بسیار داشت و از صداهای ماندنی آن هنگام تا به امروز ، «اوی» بود. با صدایی بسیار پرشباهت به صدای ویگن  که صدای خودش بود، نه که تقلید کند.

او هم در هیابانگ آن هنگام موسیقی پاپ ایرانی ، از پا درآمد ، اما از آن هنگام ، در موسیقی آشوری ، تا به امروز سلطان پاپ ماند. «اوی» با موسیقی حیرت انگیز با تنظیم جوانی که ترومپت نواز بود «کلیچ» نام ، اثری ماندگار خواند. هنگامی که «محمد صالح علا» ،  نوار ربع اینچی آن را بر دستگاه «ریل» امپکس شنید ، گریست و ترانه ای ماندگار برای آن به رایگان سرود ، که آشوری  و فارسی آن هنوز از ترانه های جاودانی است: باران می بارد‌، برگ ها ، فرو می افتند.. . هنوز زمزمه می شود. ترانه ای برای رقص سنتی «جانیمان» آشوری. اوی ، راهی غربت شد و همان جا ماند.

شاید تلخ ترین حادثه ، در میان چرخ  های بی رحم موسیقی پاپ ایرانی ، در دهه چهل ، حکایت «آلبرت خوشابه»است. جوانی با صدای غریب. که پس از آواز خوانی ویگن ، در هتل بوعلی در زادگاهش همدان ، جای او را گرفت. برادران او ، همه کامیون دار بودند و او تحصیلکرده ،که در وادی موسیقی پا گذاشته بود. به او گفته بودند برای سر در آوردن در کنار غول های پاپ آن هنگام ، باید هزینه کند. کلان هم هزینه کند. به سراغ نامداران موسیقی و ترانه سرا برود و کار از آن ها بخرد. برادران یک کامیون شان را فروختند و برای او هزینه کردند. هر که را می شناختند ، سفارش دادند. یازده ترانه خواند و همه در رادیو ایران آن هنگام مجوز پخش گرفتند.

بهترین یاران «آلبرت خوشابه»، که با نام «آلبرت» خواند، سورن و سارگن و پیترسون یا پتکا آهنگ سازان و نوازندگان بی همتای با نجو و ماندولین و آکاردئون بودند ، که هنوز موسیقی بی کلام آن ها‌ ، از رادیوهای ما ، پخش می شود.

پول یک  کامیون به باد رفت  و «آلبرت»  نتوانست در موسیقی پاپ ایرانی در برابر غول های آن هنگام دوام بیاورد. دنیای موسیقی را رها کرد و به غربت  رفت و هرگز نخواند. نام های بسیار دیگری بودند ، که در دنیای موسیقی پاپ دهه چهل و پنجاه ، تاب نیاوردند و با همه تلاش ها و ارزش ها ، نماندند.موسیقی ، به ویژه پاپ ، در‌آن سال ها  ماشین درهم شکننده بی رحمی بود ، که بازی خودش را داشت.و این حکایتی بود که بر آشوریان رفت.

ارامنه ، بختی خوش تر داشتند و آن ، حضور ویگن ، سلطان پاپ بود. و آرتوش که در اوج از عرصه موسیقی کناره گرفت. و حالا چه بر سر پاپ خوان های ایرانی دیگر آمد ، حکایت مثنوی هفتاد من است. چه ستاره ها ، که ندرخشیده ، خاموش شدند با بده-بستان ها آن هنگام خاموش شان کرد.

این موسیقی پاپ بی ترحم...

خواندن 4053 دفعه آخرین ویرایش در یکشنبه, 09 تیر 1398 ساعت 12:01
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

انجمن آشوریان تهران

یکی از مهم­ترین آداب اجتماعی آشوریان ایران، چنین بوده که هرگاه جمعیت آنان در شهری روی به فزونی نهاده است، آنان به تاسیس انجمن­های ملی و فرهنگی و اجتماعی مبادرت نموده اند. به همین جهت بود که در سال 1898، پس از مهاجرت عده­ ی کثیری از جوانان آشوری-کلدانی ساکن سلماس به تهران و استخدام در وزارتخانه ­ها و ادارات دولتی، بنیان اولیه­ ی انجمن آشوریان تهران گذارده شد.

شبکه های اجتماعی

t logo 

insta

ارتباط با ما

ایران-تهران-انتهای خیابان آیت الله کاشانی غربی شهر زیبا خیابان شهید آلفرد سرگیز اردوشاهی جنب مجتمع قضایی مفتح پلاک 6 -کد پستی 1474997751

ایمیل: .

تلفن: 44312777

فکس: 44312886

flaq

جستجو